سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشی که بدان عمل نمی شود، مانند گنجی است که از آن خرج نمی شود . صاحبش در گردآوریش خود را به رنج می اندازد و به بهره اش نمی رسد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

مذهبی

 
 
درسهایی از صحیفه سجادیه توسط حاج آقا امجد(یکشنبه 86 بهمن 14 ساعت 2:29 صبح )

یار مفروش به دنیا

ولی افسوس که انسان ها خدا را رها کرده اند . البته انسان عاقل خدا را رها نمی کند . خدا یگانه است ، احد است، صمد است ، لم یلد و لم یولد است ، و لم یکن له کفواَ احد است . مثل و مانند ندارد . آدم خدا را رها کند و دیگران را بگیرد ؟!

         یار مفروش به دنیا که بسی سود نبرد               آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود

خدایا توفیق بده تا از قرآن و تعالیم آسمانی نهج البلاغه و صحیفه سجادیه استفاده کنیم . یکی از راههای محبت و عشق خدا و اهل بیت « علیهم السلام » و آشنا شدن با کلماتشان است ، اینست که بنده می گویم. ای کاش بچه مسلمانها در هر گرایش دانشگاهی که هستند حتماَ با معانی اولیه و ثانویه آشنا بشوند تا از قرآن لذت ببرند. خدا این نعمت ولایت و محبت اهل بیت « علیهم السلام » و این نعمت قرآن را به همه عالم ارزانی بدارد و به ما توفیق شکر گذاری مرحمت بدارد.

پاسخ تکلیف استاد

                                        زچشم من چو تویی بر جمال خود نگران

                                       چرا جمال خود را از من همی کنی پنهان

در تفسیر بیت فوق باید بگویم که اولاَ یک حقیقت وجود دارد و آن خداست و عالم مجاز نیست مهمل هم نیست. عالم، معنی « از » دارد. از خانه ما تا خانه شما از دارد، از مدرسه تا خانه، « از » به خودی خود معنی ندارد. معنی رابط دارد، موجودیت کلمه «از»، از جنس وجود رابطه است یعنی وابسته است به خانه من و خانه شما. کلمه «از» در اینجا معنی پیدا می کند و الا خودش نه مهمل است و نه مجاز. عالم و انسان و همه موجودات غیر از خدای متعال، مجاز هم نیستند، محمل هم نیستند. در هستی یک حقیقت است و آن خدای تعالی و یک قدرت هست و آن قدرت خدای تعالی، یک علم هست و آن علم خدای تعالی. همه‌اش علم و همه‌اش قدرت است، زیرا که یگانه است. برای یگانه فرض دویی نیست. گفتیم که احد یعنی صمد، صمد یعنی لم یلد و لم یولد، لم یلد و لم یولد یعنی و لم یکن له کفواَ احد. یگانه دوم ندارد و دوم برایش فرض نمی شود. حالا که دوم برایش فرض نمی شود. پس بقیه موجودات چه کاره اند؟ بقیه موجودات عکس اند، مرآت اند. آن تصویری که شما در آینه می بینی می شود مرآت. عالم عکس است و همه موجودات مرآت هستند.

عالم عکس خداست، عالم سایه خداست، آیات قرآن در این باب زیاد هستن. « الم تر الی ربک کیف مدظل » آیت یعنی فلش. عالم آیت اوست. آنوقت انسان آیت العظمی است.

پس حالا چرا آقایان عرفا و فلاسفه وقتی که بحث می کنند موجودات را به سه قسمت تقسیم می کنند: خدا و جهان و انسان. در حالی که گفتیم هستی دو تاست: خدا و جهان؛ خدا و ماسوی. چون انسان امتیاز دارد و چون انسان چشم و چراغ این عالم است. او را ممتاز کرده اند و همین امتیاز است که بحث در مورد انسان را دارای جوهره کرده است. انسان چیزی است که عالم را خدا برای او خلق کرده است. « خلقت الاشیاءلاجلک و خلقتک لاجلی »، « سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض »؛ تمام زمین و آسمان ها برای انسان خلق شده است. انسان به قدری عظمت دارد که خدا به خودش افتخار کرده که این انسان را خلق کرده است. اگر در جائی خداوند متعال گفته است که: « تبارک الله رب العالمین »، در موقع خلق انسان فرموده است: « فتبارک الله احسن الخالقین ». این انسان از سایر موجودات ممتاز است و خداوند جهان را به خاطر او خلق کرده است.

شهوات متنوع و دارای مراتب هستند

حالا این انسان با این امتیاز ، خودش را به شهوات می فروشد. شهوات مقول به تشکیک است.

          طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت               به در آی تا ببینــی طیــران آدمیــت

بنده که دلم می خواهد که دستم را ببوسند، این شهوت است، بنده که دلم می خواهد مردم به من سلام کنند این شهوت است. بنده که دلم می خواهد مرید داشته باشم این شهوت است. شهوت فقط محدود به شهوت جنسی نیست. این که من دلم می خواهد معروف بشوم و سمعه و ریا بکنم، این شهوت است. اصلاَ خود مطرح شدن مایه بدبختی است، چون « المرء لنفسه لم یعرف، فاذا عرف صار لغیره »، وقتی انسان معروف شد دیگر برای خودش نیست. اگر کسی میل داشته باشد که مطرح بشود، یا خود نمایی کند، آنوقت خداوند متعال می فرماید من به او نظری ندارم. این کمر آدم را می شکند. البته اگر خدا انسان را مطرح بکند تا مردم از او استفاده کنند آن فرق می کند.

انسان بالقوه آیت الله العظمی است

انسان فقط برای خدا خلق شده است. پاداش انسان بهشت نیست. بلکه بهشت جایگاه انسان است. بهشت هدف نیست، هدف خداست. انسان در بهشت الی الابد ظهور و بروز دارد « اقراء فارقع »؛ انسان فوق تجرد است. حالا آیا باید این انسان، اسیر این شهوت دنیا بشود؟!

          غلام همت آنم که زیر چرخ کبود       زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

ما در بند خودمان هستیم، « هر قبله ای که بینی بهتر ز خودپرستی است » و الا « تو خود حجاب خودی امجد ازمیان برخیز » حافظ بیچاره که معلوم نیست حجابی داشته باشد. البته یک حجابی هست که آن حجاب برداشتنی نیست، آن محمد و آل محمد است؛ اللهم صل علی محمد و آل محمد. این آیینه را خدا خلق کرده است. این مثل اعلی است که انسان در آن متوقف نمی شود. این حجابی است که خودشان باید باشند. خودشان باید دستگیری کنند. اینها اسماء و صفات خداست. خلاصه حالا که آدم اینگونه است که خدا برای خودش خلق کرده است. خدا این عالم را خلق کرد نگفت: « فتبارک الله احسن الخالقین » و فقط وقتی انسان را که خلق کرد آن را گفت. عالمی که یک گوشه از عالم ناسوت آن، این کهکشانهای عظیم است که میلیاردها سال نوری با ما فاصله دارند. آنوقت عالم ملکوت و عالم جبروت، از لاهوت تا ناسوت در انسان جمع شده است در آیینه خدا.

   چون نور که ازمهر جدا هست و جدا نیست     عالم همه مرآت خدا هست وخدا نیست

مرآت بزرگ، انسان است و مرآت بالفعل و آیینه صیقلی شده و مثل اعلی، اهل بیت عصمت و طهارت هستند.

     در آیینه بینی اگر صورت خود را                آن صورت آیینه شما هست و شما نیست

اصلاَ خود مطرح شدن مایه بدبختی است، چون « المرء لنفسه لم یعرف، فاذا عرف صار لغیره »، وقتی انسان معروف شد دیگر برای خودش نیست. اگر کسی میل داشته باشد که مطرح بشود، یا خود نمایی کند، آنوقت خداوند متعال می فرماید من به او نظری ندارم.

وقتی می گوییم آیینه، ذهن انسان به سمت آیینه شیشه ای و بازاری می رود، ولی منظور از مرآت همان عکسی است که ما می بینیم. عالم عکس خداست، عالم سایه خداست، آیات قرآن در این باب زیاد هستن. « الم تر الی ربک کیف مدظل » آیت یعنی فلش. عالم آیت اوست. آنوقت انسان آیت العظمی است. متاسفانه این القابی که می گوئیم هیچ کدام حقیقت ندارد. منتهی برای احترام است و الا این حرفها نیست. آیت الله العظمی حضرت امیرالمومنین « علیه السلام » است، آیت الله العظمی امام زمان است. انسان در بین سایر موجودات آیت الله العظمی است. آنوقت چرا این انسان سقوط می کند و از حیوان پست تر می شود؛ « اولئک کاالانعام بل هم اضل سبیلا »، خوب حیوانات هیچ کدام گمراه نیستند. هیچ مورچه ای گمراه نیست. هیچ خوکی گمراه نیست. هیچ سگی گمراه نیست. همه در مسیر مشخص خودشان حرکت می کنند. حیوانات نسبت به مسیر انسان گمراه هستند آنها وظیفه شان این نیست. اما اگر انسان مسیر خودش را رها کند و در مرتبه حیوانات برود آنوقت از حیوانات هم پست تر می شود. گرگ یک گله را زخمی می کند ولی شنیده ام که صدام 8 میلیون آدم را کشته است. این انسان اگر دستش برسد تمام زمین را آتش می زند. این گرگ کجا و این انسان کجا. قرآن آمده است تا انسان را آیت الله العظمی کند. آیت الله العظمای بالفعل چهارده معصوم « علیهم السلام » هستند و باید از آنها پیروی کرد. آدم باید بفهمد که هیچ چیز نیست:

                                 در وجود ما معمایی است حافظ         که تحقیقش فسون است و فسانه



 
سخنان استاد امجد(یکشنبه 86 بهمن 14 ساعت 1:51 صبح )

34- بالاخره یک روز از این جهان به?سوى جهان ابدى خواهیم رفت بنابراین ما باید ذخیره?اى براى آن عالم داشته باشیم و راهش این است که فکر کنیم از کجا آمده?ایم و در کجا هستیم و به?کجا خواهیم رفت. گذشتگان ما چگونه بوده?اند، آنها افسانه شده?اند و روزى هم ما افسانه خواهیم شد. این چه?زندگى است که انسان بدون خدا و یاد خدا زندگى کند. (و لا تبع آخرتک بدنیاک)؛ آخرت خود را به دنیا مفروش. دنیا ارزش ندارد که ارزش?هاى اخروى را فداى آن بکند (ودع القول فى ما لا تعرف)؛ آنچه را نمى?دانى نگو. این خیلى مهم است که انسان زبانش را کنترل کند و مسائلى را که نمى?داند نگوید. (و الخطاب فى ما لم تکلف و أمسک عن طریق إذا خفت ضلالته)؛ دنبال آن راه?هایى که خطرناک است نرو. انبیا به ما دستور داده?اند که دنبال علم بروید و اگر جایى دیدید خطرناک است توقف کنید. به لقمان گفتند: حکمت از که آموختى؟ گفت: از نابینایان که تا جاى پایى نبینند پاى نگذارند. انسان در مسائلى زندگى باید با احتیاط رفتار کند و در جایى که علم دارد رفتار کند. (و امر بالمعروف و تکن من أهله)؛ امر به?معروف کن و خودت هم اهلش باش. (و أنکر المنکر بیدک و لسانک و باین من فعله بجهدک)؛ از کسانى که منکرات انجام مى?دهند کنار بکش حتى?الامکان با تمام قدرت با منکرات مبارزه کن. (و جاهد فى?اللَّه حق جهاده و لا تأخذک فى?اللَّه لومة لائم)؛ سرزنش سرزنش کنندگان شما را از پا درنیاورد. (و خض الغمرات للحق حیث کان)؛ هر جا حق هست بر. (و تفقّه فى?الدین)؛ در دین تفقّه کن، تفقه و بصیرت در دین مهم است. حالا چه معارف باشد چه احکام و اخلاق و غیر آن. (و عوّد نفسک بالتصبّر على المکروه)؛ عادت به صبر بر مکروهات کن. (و نعم الخفلق التصبر فى?الحقّ)؛ بهترین خوى?ها بردبارى در طریق حق است. (و ألجى?ء نفسک فى الأمور کلّها إلى إلهک)؛ در همه حالات به خداى خودت پناه ببر. همه و مخصوصاً نسل جوان راهى جز پناه بردن به خدا ندارند و همه مشکلاتشان رابه خداى تعالى عرضه کنند که او قدرت بر همه چیز دارد و همه قدرت و علم و توانایى و حکمت مال خداست. (فإنّک تلجئها إلى کهف حریز و مانع عزیز)؛ همانا تو نفست را به پناهگاهى محکم و نفوذناپذیر سپرده?اى. پناهگاه محکم خداست (و أخلص فى المسألة لربک)؛ سؤالات و نیت خود را از خدا خالص کن (فإنّ بیده العطاء و الحرمان)؛ همه چیز به?دست خداست. (و أکثر الإستخاره)؛ زیاد استخاره کن. یعنى زیاد از خدا طلب خیر کن. (و تفهّم وصیتى و لا تذهبنّ عنها صفحاً)؛ روى خود را به این طرف و آن طرف نگردان. (فإنّ خیر القول ما نفع و اعلم لا خیر فى علم لاینفع)؛ بهترین سخن?ها، سخنى است که در آن سودى باشد و بدان علمى که نفع ندارد خیر هم ندارد (و لا ینتفع بعلم لا یحقّ تعلمه)؛ و از علمى که آموختن آن شایسته نیست سودى حاصل نمى?شود.

 

 

 

35- آقایان ما اگر نماز گزار باشیم همه کارهامون درست می شه  نماز گزار نیستیم نماز خوانیم ما در عمرمان یک سجده نکردیم  چرا تعارف می کنیم من  که صد خروار تکبر دارم من  سجده کردم سجده اوج نماز است یک ذره تکبر می گذارد بماند. خدایا به  آبروی نماز گزاران عالم ما را جزو نماز گزاران قرار بده

+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم بهمن 1386ساعت 0:15  توسط هادی   |  < type=text/java>GetBC(15); نظر بدهید


 
حاج آق امجد(یکشنبه 86 بهمن 14 ساعت 1:50 صبح )

توصیه های اخلاقی استاد محمود امجد(?)

 

 

استاد محمود امجد ، معارف اسلامى را با بیانى نو، شیوا، جذاب و آمیخته با ملاحت و طراوت دراختیار علاقه مندان قرار مى دهد. امجد پس از اتمام دوره دبیرستان در تهران به شهر قم عزیمت نموده و از محضر بسیارى از بزرگان اهل علوم ظاهرى و باطنى از جمله مر حوم  آیت?اللَّه بهاءالدینى، آیت الله طباطبائی و آیت?اللَّه?العظمى بهجت، دام?ظله?العالى، کسب فیض نمودند. آنچه در پى مى?آید  سومین قسمت توصیه ها و نکات اخلاقی وی است که  درباره  مسائل مبتلا به جامعه ، جوانان، نهج البلاغه و اتحاد ملی و انسجام اسلامی  انتخاب گردیده و بدینوسیله  تقدیم خوانندگان محترم  مى شود.

 

               استاد محمود امجد

 

 

 امروزخیلی ها دم از عرفان می زنند ولی هیچکدام بویی از عرفان نبرده اند/ هر کی با ما نیست  علیه ماست این غلط است بابا این منطق معاویه و یزید است/ برخی فکر می کنند اردو بردند  و گروه تواشیح  و قرآن خوان درست کردند همه چی حل شد اساس باید درست شود/الان به فکر هیچ مشکل مردم نیستیم  به فکر بهشت و جهنم هستیم  دنبال این هستیم تا مردم به بهشت بروند و جهنم نروند/ این منطق معاویه صفتان است که بگویند همه فدای من/ با ختنه شدن که آدم مسلمان نمی شود فرهنگ اسلام با فرهنگ جامعه کشور ما از زمین تا آسمان تفاوت دارد/ غربی ها که بی خود به جایی نرسیدند شبانه روز  تلاش کردند به این مرحله از علم و پیشرفت نایل شدند.

 

 

 

 







بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 2543  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «